۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

جای خالی مدعی العموم!؟! در دو قدمی حمام خون.

*ستاد کودتا عامل اصلی خشونت های چماقداران لباس شخصی در سی سال پس از انقلاب است.
نفوذ کردن در صف ملت صاحب حق و اندیشه و رای باخته، تحریک و اقدام به آشوب و خشونت جوانان، روشن کردن فتنه و آتش، و پا پس کشیدن و عملیات تروریستی و قتل و غارت مردم مظلوم برای حفظ چیست؟
آیا اینهمه جنایت و خونریزی و آشوب و فتنه انگیزی، برای حفظ امنیت مملکت است، یا امنیت گروهی خاص؟
براستی چرا مدعی الخصوص که همیشه جربزه ی این را داشته است که خود را به جای مدعی العموم جا بزند این روزها خود را پنهان کرده؟ چرا مدت چهار سال است که دیگر پیدایش نیست؟!
آیا ملت ایران که از دید ستاد کودتا سفیه و صغیر است و به یک ولی عادل نیاز دارد امروز در میان قوانین انحصاری یتیم نیست؟ و یا همیشه روی زمین یتیم بوده و تنها به درد تثبیت موقعیت حق به جانبان و تشنگان قدرت میخورد؟
به نظر میرسد: محرکین و عاملین اصلی خشونت و آشوبهای این شبها و روزها، ستاد فرماندهی لباس شخصیهای مسلح و چماقداران موتورسوار حمله کننده به کوی دانشگاه تهران هستند که از ابتدای انقلاب در مواجهه با هواداران آزادیخواه گروههای سیاسی، تا حوادث قبل و پس از دوم خرداد و 18 تیر و هم اکنون، سالهاست راست راست و در مقابل چشم رهبر، مردم، مدعی العموم(!)، و ارباب قاضی مرتضوی و سران حکومت، مانور قدرت داده و برای حفظ پایگاهی خاص که خود را برحق میداند و مردم را سفیه و صغیر و هیچ میشمارد از انجام هر نوع خشونتی از قتلهای زنجیره ای گرفته تا نفوذکردن در صف رای باختگان متعرض ابایی ندارد،
چرا ریاست قوه ی قضاییه جرات برخورد با آنها را ندارد؟
چرا سعید عسکرها که روزگاری متوسل به ترور شدند از همان ابتدا آزادانه در امنیت بودند و قربانیانی همچون سعید حجاریان اکنون در بازداشت به سر میبرند؟
براستی این حوزه ی امنیتی برای برخی ( تروریستها و لباس شخصیهای موتور سوار و مسلح به رهبری ستاد کودتا) و حوزه ی ناامنی برای برخی دیگر ( دانشجویان در خوابگاه دانشجویی و مردم بی پناه رای و مال و جان باخته ) را چه کسی میتواند فراهم و تضمین کند؟ جز آنانکه امنیت خود را بدون قدرت مردم از دست میدهند، و اکنون حاضرند برای حفظ امنیت خویش حمام خون راه بیندازند؟
آقای احمدی نژاد بعنوان نماینده ی گروهی خاص، در روز روشن و در مقابل چشم رهبری، خیل عظیم مردم را خس و خاشاک می نامد.
در حالیکه خس و خاشاک کسانی جز ستاد فرماندهی تروریستهای ناجوانمرد که در امنیت کامل طی سی سال و این روزها آتش افروزی میکنند نیستند!
مسلما قوه ی قضائیه و اسلحه باید دو ابزار امنیتی برای خواست مردم باشند، اما همواره جایشان در بین مردم خالی است، چرا که افرادی معتقدند مردم صغیرند و صلاح خویش نمیدانند و نیاز به ولی دارند و علما باید به هر وسیله از دین آنان حراست کنند.
این احساس مالکیت وقتی فاجعه می آفریند که این از ما بهتران در میان علما تنها اندیشه ی خود را معتبر میشمارند.
این شبیه همان مطلقگرایی و تمامیتخواهی دیکتاتور مآبانه است که در قالب دین از ویژگیهای صهیونیستهاست.
بیچاره ملتی است که از دید تمامیتخواهان حق به جانب مسلح همیشه صغیر است و نیاز به ولی دارد نه مدعی العموم.
.

مردم و جوانان رای باخته، امروز قربانیان یتیم وطنی هستند که در مواجهه با تروریستهای حافظ امنیت تمامیتخواهان حق به جانب، هیچ مدعی العمومی جز خدا ندارند. ولایت آنها بر عهده ی خداوندی است که از خونشان نخواهد گذشت! امید که گمراهان وادی قدرت تا دیر نشده توبه کنند و حق را به صاحبان اصلی اش واگذارند که برای رشد و شکوفایی مستحق آزمون و خطا بر روی زمینند، نه زندگی در آزمایشگاههای استرلیزه ی مافوق زمینی که بر پایه های گمان و تفاسیر آنان از حق بنا شده! امید که با شنیدن و لبیک به یک ندای درونی در خلوت و نه در جمع مشوش شیاطین، از ادعای الوهیت دست بشویند و ولایت مردم را به انتخاب و اراده ی شخصی خودشان واگذارند، نه انتخاب و انتصاب و تحمیل دیگران. در دو قدمی حمام خون، درنگ و تصمیمی تاریخی لازم است! فرصت کم است! عکس شهید1 عکس شهید2 +زخمی
====================
لینکهای مرتبط:

۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

پیشگویی و خوشحالی رئیس موساد از ریاست احمدی‌نژاد

*طبق نظر ریاست موساد:
1- همه ی آشوبها در ایران تا چند روز دیگر پایان می یابد.
2-ریاست احمدی نژاد بهتر و مفید تر به حال اسراییل است.


میر داگان رئیس موساد در روز سه‌شنبه در گزارش خود به کمیته روابط خارجی و دفاعی گفت آشوب‌های اخیر ایران که پیامد اعلام نتایج انتخابات بوده است تا چند روز دیگر پایان می‌پذیرد. به گزارش سرویس بین‌الملل آینده به نقل از روزنامه صهیونیستی هاآرتس، او گفت: «در واقع ایران قصد ندارد نتیجه انتخابات را تغییر دهد، ما و تمام جهان می‌دانیم که محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور ایران است. اگر کاندیدای اصلاح‌طلب، میرحسین موسوی برنده می‌شد، اسرائیل یک مشکل بسیار جدی داشت، زیرا نیاز داشت به جهان بقبولاند که خطر نگرانی از موسوی که روش‌های جدیدی برای مدیریت دارد، بسیار بیشتر از احمدی‌نژاد است. همچنین موسوی آغازکننده برنامه هسته‌ای ایران در زمان نخست وزیری خود بوده است.»مطابق گفته داگان: «تقلب انتخاباتی در ایران زیاد متفاوت از آن‌چه که در کشورهای لیبرال در انتخابات اتفاق می‌افتد نیست. پیامدهای نتایج انتخابات ایران یک مسئله داخلی است و ربطی به تصمیمات استراتژیک که شامل برنامه هسته‌ای ایران می‌شود نیز ندارد».او همچنین به کمیته روابط خارجی گزارش داد که موساد معتقد است، اگر پروژه ایران در حال حاضر ادامه پیدا کند و منقطع نشود ایران در سال 2014، اولین بمب اتمی خود را آماده پرتاب خواهد داشت. رئیس موساد همچنین خطاب به جامعه بین‌الملل گفت که آن‌ها باید تحریم‌ها و فشارهای سیاسی به ایران را تحمیل کنند. او معتقد است که اگر این تحریم‌ها مؤثر واقع شود،‌ برنامه هسته‌ای ایران متوقف خواهد شد.او معتقد است ایران حامی حزب اله لبنان و حماس است و حمایت‌های فعلی ایران از حماس کمتر شده است.

تسلیم مطلق به رهبری، و یا حصر و توبه و مرگ.

*در ذیل تصویر نامه ای منتسب به وزارت کشور را میبینیم که هرچند در صحت آن هم میتواند جای شک وجود داشته باشد و هم یقین نمیتوان کرد، اما در هر صورت جای تامل دارد، چرا که حتی اگر چنین نامه ای حقیقت داشته باشد باز هم نمیتـوان ایرادی قانونی بر آن وارد کرد ! چرا که حکم ولی مطلقه ی فقیه فراتر از قدرت نمایندگان مردم است! و در جنگ با کفار قتال(کشتار)، مکر و نیرنگ و خدعه و تقلب بعنوان ابزارجنگی مقابله با دشمن برای حفظ اسلام جایز است! البته طرفداران این ایده در پاسخ اینکه در جنگ باید به اخلاق پایبند بود می گویند: مقابله به مثل مجاز است!
و اما متن نامه حکایت دارد از ارائه گزارش نتیجه ی واقعی انتخابات و اجرای مهندسی شده ی نتیجه ی کاذب و دلخواه آن بر اساس مصلحت نظام اسلامی طبق نظر ولایت مطلقه ی فقیه آقای خامنه ای! که رای او تا زمانی که خود بخواهد برتر از رای و اراده ی قانونی تمام ملت و ارکان آن است؛ مگر رهبری خود این حق را نخواهد، در قانون اساسی کافی است شخصی فقط یک بار رهبر شو،د آنگاه قادر خواهد بود با انتصابهای پی در پی خود راه را بر هر نماینده ی غیر خودی به مجالس شورای و خبرگان و شورای نگهبان ببندد. چرا که تا زمانیکه نمایندگان مخالف ولایت مطلقه ی فقیه نمیتوانند به مجالس راه یابند هیچ صاحب نظر مخالف رهبری به عنوان نماینده ی مردم قادر نخواهد بود در نظام تصمیم سازی وارد و اراده ی خود را اعمال نماید. طبق قانون اساسی میزان درستی و نادرستی هر امری در دنیا بویژه در حکومت ( قبل از ظهور آقا امام زمان) نظر رهبری بعنوان فصل الخطاب اختلافات و سلایق تمام خلائق است و لاغیر. میزان تشخیص حق از باطل و راست از دروغ نظر و امر رهبر است نه الزاما خود حقیقت و یا نظر دیگران. به همین دلیل است که در روز جاری نماینده ی قزوین در مجلس شورای اسلامی با اینکه میگوید جانم فدای رهبر اما به محض اینکه از موسوی حمایت میکند به عنوان مخالف نظر رهبری مورد تعرض سایرین قرار میگیرد.( قابل توجه کسانی که خیال میکنند اراده شان در صورت عدم تطابق با سلایق رهبری قابل احترام است!).
از دید طرفداران شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه، خوش شانسی ملت این است که در صورت اشتباه مردم، ایشان همگان را با رای صائب خود از اشتباه در آورده و جلوی انحراف تمامی ملت، فقها و متخصصان را می گیرند. آنها معتقدند: کسانی که نگران اختلال در امر الهی برای رشد و بلوغ طبیعی انسانها از مسیر آزمون و خطا هستند باید بدانند که هیچکس بیشتر از ولی فقیه انتخابی(انتصابی) ایشان، به مراتب رشد و بلوغ و تکامل تمام انسانها صلاحیت ندارد و ایشان حتما به این امر هم توجه دارند.از دید ایشان هر کس برای نظر خود اعتراض کند آشوب طلب است و اذهان عمومی را مشوش میکند! و با این مقدمه آشوب طلبان تلاش بیهوده میکنند اگر خیال میکنند که با دموکراسی و یا خشونت میتوانند به نتیجه ی مطلوب برسند. طبق قانون اساسی راه نجات، آ سایش و سعادت دنیا و آخرت ملت و دنیا ( فعلا کره زمین) تسلیم مطلق به آقای خامنه ای است مگر که ایشان خود این سلطه را نخواهند؛ و البته برای هر عاقلی بهتر است با اقتدا به آقای مصباح یزدی همانند ایشان، بری از هر گونه شرک، پای رهبر را ببوسند.
سی سال پیش مردم ایران در انتخابی بسیار تنگ شده بین آری یا نه! به عبارت جمهوری اسلامی رای دادند، که از واژه ی اسلام آن بجز باور عمومی عدالت در اذهان عمومی، هیچگونه تفسیر جزیی و مدونی نشده بود و در مقوله ی حکومتی چیزی به نام ولایت مطلقه ی فقیه برای مردمی که باید بدان رای میدادند طرح نشده بود! مردم در گنگی تمام نه به حکومت بلکه به نوع جمهوری آن رای دادند ومتعاقب آن به قانون اساسی که ولایت مطلقه ی فقیه به آن افزوده شد و منتهی میشد به مدار بسته ی تایید صلاحیت اعضای شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی بر اساس نظارت استصوابی شورای نگهبانی که تمامی آن بصورت مستقیم و غیر مستقیم منتصب رهبر است.
با این حساب اگر رهبر نظام اراده نکند و نخواهد، هیچ راهی برای تغییر قانون اساسی و اصلاحات در حکومت وجود ندارد.
این یعنی محبوس شدن انسانهای نسلهای بعدی. و به همین دلیل است که هر نوع ابراز عقیده برای تغییر این اصل به عنوان براندازی نظام طرح میشود. شاید به همین دلایل است که آیت الله خزئلی در پاسخ به پرسش فرزندش ( دکتر مهدی خزئلی) که اگر مردم ما را نخواستند چه باید بکنند میگوید: آنها هم مثل ما باید انقلاب کنند.
اما زندگی محدود دنیوی مرگ بیهوده را نمی پذیرد. بنابراین آنان که به جاودانگی اعتقادی ندارند بهتر است تسلیم رهبری شوند و آنان هم که معتقدند میتوانند به تکلیف خود عمل کنند.
در این نامه چیز عجیبی نیست که همه از آن تعجب کرده اند:
1-اگر برای حفظ اسلام در جنگ با کفار قتال و مکر به اذن ولی مطلقه ی فقیه مجاز باشد، خب این هم یک تقلب مفید است برای مصلحت و سلامت مسلمین و آقای محصولی به تکلیف خود عمل کرده است.
2-اگر قرار است آقای خامنه ای خود را ولی مطلقه ی فقیه بداند و در قانون اساسی ولایت مطلقه ی فقیه قادر باشد هر تصمیمی را برای مصالح اسلام اتخاذ نماید ایشان به اخذ هر تصمیمی راجع به جان و مال مردم تحت ولایت خود مجاز هستند.
بنابراین هر گونه تلاش دموکراتیک کاری عبث و بیهوده و وقت تلف کردن است اگر رهبری نخواهد.
انقلاب هم راهش نیست. مارگزیده از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود.
بنابراین بهتر است به بردگی خود تن دهیم و تسلیم رهبری شویم.
مسلما خداوند اگر صلاح بداند به داد ما خواهد رسید.
با عرض معذرت من خیال میکنم منطقی است که بعد از دیدن فوتبال ایران و کره بروم ماستم را بخورم.
این حرفهایی را هم که در پستهای قبلی و اینجا و آنجا میزنم برای رسیدن به همین نقطه است که بر سرنوشت خود آگاه باشیم و هر چه زودتر به قادر مطلق تسلیم شویم. پس بهتر است دنیال قادر مطلق زندگی خود باشیم. در اسلام به این شخص میگویند امام زمان.
اگر نامه درست باشد که هیچ ایرادی ندارد و اگر هم جعلی باشد که تقلب از سوی هر کس به جز ولی مطلقه ی فقیه کار زشتی است چرا که کسی مصلحت را بهتر از او نمیداند.

۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

کودتا میکنم قربتاً الی الله!

مدت چهار روز است که از محصول مشترک ملت و دولت یعنی معجون حماسه مردمی و کودتای دولتی مخملین سرخ میگذرد. و راهپیمایی اعتراض آمیز به تقلبی پر نشانه در روز روشن، همراه با فرار و گریز گروههای کوچک و بزرگ تا راهپیمایی خیل میلیونی مردم در مواجهه با تعدادی لباس شخصی مسلح به قمه و کلت کمری و چماق، پیاده میان مردم و سوار بر موتور میگذرد. فرق مردم و نامردم ها در جوانمردی و علنی بودن، و ناجوانمردی و پنهان بودن و غافلگیرکردن آنها و نیز حمایتی است که میشوند. مردم تنها خدا را دارند و نامردم ها علاوه بر خدا حمایت سایه ها، اولیاء و موکلین و خلیفه های خدا را هم دارند. یعنی اینها هم خر را دارند و هم خدا را. اینها جزو اغنیا و خودیها هستند و مردم جزو مستضعفین و غیرخودیها.
القصه، تازگیها با یک شرخر بسیار محترم و شیرین زبان و ساده دل نمای کله خری بنام آقای"حسن ملامحصول" آشنا شده ام که هم کراوات دارد و هم ریش و هم لهجه و بالاخره با تکیه بر زرنگی و غربتی بودنش کلکسیونی ازخیلی چیزهای دیگر فراهم کرده که من به علت ایرانی بودنم از آنها محروم افتاده ام که خیلی از این محرومیتها افتخار میکنم؛ صادقانه باید اعتراف کنم که قدرتی که او با تکیه بر توانمندیها و ناتواناییهای وجودی غصب و حاصل کرده من ندارم، جوری که با قدرتی که خداوند در وجودش نهاده میتواند کاه را کوه کند. مثلا اوایل انقلاب دو ریال و ده شاهی ثروت داشته اما الان بیا و ببین چه کرده لامذهب! تخصص او کاه را کوه کردن است. و البته کوه را کاه کردن! هر دو تا قدرتی میخواهد خارج از غیرت بشری. البته غیبت نشود( که می شود) از نشئه ی قدرت هار که میشود پرت و پلا هم زیاد میگوید، اگر عمری بود بعد از نمازجمعه ی این هفته داستان آشناییمان را برایتان تعریف خواهم کرد.
امشب وقتی از دکه ی روزنامه فروشی بازمیگشتم چهار تا خیابان بالاتر از منزل، توی تاریکی یک کوچه برق دو تا چشم گربه ای را دیدم که دارد از درخت بالا میرود. اما یکهو به نظرم رسید سیاهی بدن این گربه خیلی بزرگتر از معمول است. ایستادم و با دقت نگاه کردم! یکهو نور دو دیده خا موش و سایه هم محو شد. نزدیکتر که رفتم یکهو صدایی از پشت درخت به گوش رسید و بعد یکی با لهجه گفت: چطوری زرتشتی؟ تو که الله و اکبر نمیگی؟ هان؟ و زد زیر خنده! شناختمش! دیدم که انگار پنهانی به تنه ی درخت چسبیده بود. فهمیدم! توی تاریکی بین درخت و دیوار پیاده روی کوچه شان داشت با چشم مسلح آمار الله و اکبرها ی آپارتمانهای محل را میگرفت! حاج حسن در فاصله ی زنگ تفریحی که بین دو فحاشی بینمان برقرار شد به من گفت: به یمن صادرات انقلاب مدتی است که بدجوری دور از جان خ...کیف( رعایت سه نقطه ادب از جانب کلام اوست) میشوم وقتی میبینم کافران کرور کرور مسلمان می شوند و ما نان شب زنان سرپرست خانوار خود را به آنها میدهیم تا آنها بروند در ممالکشان برایمان انکار کنند که: سالهاست اینجا به خاطر فقر و ناامنی اجتماعی مهم ترین وارداتمان مواد مخدر و باارزش ترین صادارت غیرنفتی مان قاچاق دختر مسلمان به ممالک عربی حاشیه ی خلیج همیشه فارس است. هر چه باشد از اینکه مثل یک سرخپوست آبروداری میکنند موهای بدنم سیخ میشود. غیرت اینها شرف دارد به این مسلمان های چپی که هنوز از قبل نام امام راحل ارتزاق میکنند. البته استثناء هم بینشان پیدا میشود. حاج حسن آقای ملامحصول میگفت: ما یک رفیق همسایه ی یهودی تبار نومسلمان داریم که بصورت ژنتیکی بدجوری مرید کمالات خالصانه و فضولات آقای شریعتمداری کیهان و مصباح یزدی است، دیشب وقتی داشتم از عادت جدید شبگردی برمیگشتم دم در ایستاده بود و زیر لب فحش میداد به عده ی قلیلی اراذل و اوباش که چند شب است مد شده بین ساعت نه تا ده، هی داد میزنند: "الله اکبر، الله اکبر، یا حسین"! معلوم نیست این از خدا دورافتاده ها از جان خدا چه میخواهند؟! دور از جان، آدم یاد ازهاری ( رییس دولت و حکومت نظامی زمان شاه) می افتد که میگفت: شورشگران خرابکار و تروریست و عوامل همان دشمن معروف خودمان شبها که وقت استراحت و عیش و نوش هموطنان بسیار عزیزمان سر سفره های نفت است، در پشت بامها بلندگو و نوار الله و اکبر و صدای گلوله میگذارند و پودر قرمز رنگ توی جویها میریزند که هم بگویند ما تعدادمان خیلی زیاد است و هم مظلوم نمایی کنند که اعلیحضرت در پاسخ پدرانه به الله اکبرهایمان جوی خون راه انداخته اند. ای بر پدر و مادر اعلیحضرت صلوات که با تمام بیسوادی و جهالت اجدادیشان 50 سال آزگار امنیت ملی ما را طوری حفظ کردند تا دخترهای علمایمان به تجارت کشورهای عربی تن ندهند.
آقای ملا محصول میگفت: با اینکه چهار روز از حماسه ی ملی انتخاب هر کس دیگر به جای رییس دولت قبلی می گذرد، اما گویا هنوز این خس و خاشاک ناچیز، تبریک پرشتاب مقام عظمای رهبری را نشنوده گرفته و هنوز که هنوز است سرو صدای معترضانه دارند که در انتخابات ملوکانه تقلب فاحشی صورت گرفته که نگو و نپرس! انگار کاهی کوه شده باشد و کوهی کاه! جوری که اینها عددهای مورد علاقه ی خودشان را با ماشین حساب جیبی ( تو بخوان چرتکه) ضرب و تقسیم کرده اند و اصلا به برگ رایها و صورتمجالس وقعی ننهاده اند!!! برای همین آمار فایل پی.دی. افشان با فایل اکسلیشان روی سایت وزارت کشورشان نمیخواند! جل المخلوق! نه حیایی نه چیزی، اصلا گور پدر به یغما رفتن امیدها و آرزوهای هوس آلود شما! پس تکلیف اعتماد مقدس رهبری به شورای نگهبان قانون اساسی که لااقل دو سه تایشان از فرط عشقی پاک برخلاف قانون مستقیما برای رییس جمهور قبلی و آتی تبلیغ کرده اند چه میشود؟! همین مردم نماهای عامل دشمن با بغضی شیطانی اصلا به روی کریه خود نمیآورند که رهبر معظم به صورت پیدا و ناپیدا با ایما و اشاره به آقای احمدی نژاد مثل یک ملیجک وفادار و بی اختیار ارادت داشته و به عنوان یک شخصیت باوقار و متین و دانشمند و راست گفتار و درست کردار و نیک پندار نظر لطف دارند( جوری که از فرط خستگی مزمن هر چقدر اشتباها و از سر کم جنبگی و عقده های فروخورده موروثی اذهان عمومی را مشوش میکنند و به این آن توهین کرده با حیثیت مملکت بازی میکنند ایشان از سر محبت به روی خود نمیآورند، باز هم جوری که مدعی العموم هم که به خاتمی و نوری و کرباسچی و هر چه مزدور غیرکیهانی و غیر دخمه ای بود شبانه روز بند میکرد، کاری به کارشان ندارد.) ببینید این محبت که ریشه ی اصلی دین است چقدر باید نزد این مردم بی دین عوام چشم سپید که به ضرب هیچ نعره ای دو قطره اشک نمیتوان از چشمشان خارج کرد ، بی ارزش باشد که از درک و عقل ناقصشان خارج است! هیهات من الذله! البته صغیرند و حرجی بر آنها نیست و همچون بهائم نمیفهمند. به همین دلیل اینها به یک ولی و قیم نیاز دارند که ترو خشکشان کند و نباید به حال خود رهایشان کرد. اما به هر حال اینها بشرند و باید مغز و اراده شان از سگ دشمن بیشتر باشد اما دریغ! گویا این مردم نماها( بر وزن تماشا نماها) اصلا ذره ای هم به اندازه ی مغز فندوقی سعید اسلامی و سعید عسگر فسفر توی سرشان پیدا نمیشود که قواعد یک بازی ساده ی مرید و مرادی را رعایت کنند! طوری که حتی بعد از تایید شورای نگهبان که پس از تبریک عجولانه ی مقام رهبری اعلام شد! باز هم مبهوتانه و ناباورانه جشن ملی در میدان ولیعصر را که میلیونها میلیون نفر در آن شرکت کرده بودند را کتمان کرده و زحمات گارد ویژه و راننده سرویسها و لباس شخصیها و خانواده های محترمشان و کادر حرفه ای صدا و سیما (مخصوصا تکنولوژی دوربین ثابت و متحیر فیلمبردار) را درگنجاندن چند میلیون نفر در یک میدانی که فوقش بیست هزار نفر جا دارد نادیده گرفته و لوث کرده اند.
من که از سخنان قاطی پاتی وپر ملاط این یهودزاده ی قسم خورده ی تازه مسلمان نما که شایع است اطلاعانی است کف کرده بودم گفتم: حاجی شرمنده، خیلی خسته ام! اگه اجازه بدی برم. با کنجکاوی پرسید کجا بودی این وقت شب زرتشتی زاده؟! گفتم: رفته بودم دکه ی روزنامه فروشی. پرسید: پس روزنامه ات کو؟ کجا قائمش کردی؟ چی خریدی؟ گفت دست بردار حاجی! من اهل روزنامه خوندن نیستم. رفته بودم کارت تلفن بگیرم! آخه الان چند سه ساعته که بخاطر عدم ارسال اخبار تظاهرات مردم تمام خطهای موبایل ها قطعه. تلفن خونه هم دو روزه توی کابل کشی قطعه. هیچی دیگه رفتم کارت خریدم اما تلفن عمومیهای کارتی هم قطع بودند. آخر ناچار شدم برم یه کیوسک تلفن سکه ای گیر بیارم. همین موضوع یکی دو ساعت طول کشید. بگم خدا چیکار کنه این دو تا اصل تحمیلی قانون اساسی رو که هر چی میکشیم از دست اوناست. وگرنه این مردم با هم کاری نداشتن و ندارن که اینجوری به جون هم انداختنشون. خدا از سر تقصیراتشون بگذره.
حاجی گفت کیو میگی؟
گفتم نترس حاجی! همون دو تا اصل قانون اساسی رو میگم. منظورم رهبر و باند حضرات مصباح یزدی و شریعتمداری و جناب آقای احمدی نژاد نیست. این بیچاره ها که تقصیری ندارن. از سوی موساد و صهیونیسم ماموریت و قرارداد علنی و مستقیم که ندارند، ظاهراً اینها طبق فهمشون از دین دارن تکلیفشونو ادا میکنن. در جنگ با کفار آدم کشی که سهله؛ مکر و دروغ و تقلب و جنایت و ترور و دزدی و شکنجه و سانسور هم علیه کفار، صواب دنیا و آخرت رو داره. عوامل قتلهای زنجیره ای خودشون که زنجیری نبودند و یا تروریستهایی مثل سعید عسکر که الان دارن راست راست میگردند که مزدور مافیا نبودند بلکه اینها از تبار همون بسیجیهایی بودند که با لبخند روی مین می رفتند. شاید شبیه همین عوامل استشهادی سنی مذهب فلسطینی و پاکستانی و طالبانی و عراقی و ...در چهار گوشه ی دنیای اسلام. همه ی اینها با یه نیت قربتاً الی الله بهشت و جهنم رو با کم و زیاد کردن تعداد نفراتش زیر و رو میکنن. از منظر آدم بیرون گود سکولار و لائیک، فرق ماکیاول با اینا اینه که، شاید ماکیاول طعم عسلی مثل خدا رو نچشیده بود و البته دو سه تا جمله شهادتین رو نشنیده و ادا نکرده بود، و در یک کلام شاید بشه گفت قلبا مسلمون نبود و نیتش قربتاً الی الله نبود؛ همین.

۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

حماسه ملی و کودتای مقدس مخملی 22 خرداد

امروز صبح راننده تاکسی که عاقله مردی 50 ساله مینمود و ریشی بزی داشت و میگفت استاد دانشگاه بوده و رانندگی شرف دارد به کشتن جوانانی که توی این بازار اعتیاد و بیکاری و فلاکت، سلامت خود را حفظ کرده و تمام امیدشان با تقلب بزرگان دلسوز نظام، به یاس تبدیل شده، و شستن توالت کفار شرف دارد به دروغ عقیدتی برای دو تا نان بربری که باید تاوانش را در دنیا و آخرت پس بدهی!ریش بزی حرفهای قلمبه سلمبه ای میزد که من چون حفظشان نکردم لذا اینجا نقل به مضمون میکنم. گناهش با خودش! و البته دریغ و صد افسوس که شماره تاکسی را یادداشت نکردم، چون از این تاکسی سبزها بود که مخصوص حمل و نقل بانوان است و رویش نوشتهwoomentaxi، بعدا هر چه فکر کردم نفهمیدم چرا راننده اش زن نبود و مرد به این بزرگی با آن ریش بزی اش به جای آنکه برود وزیرکشور شود تاکسی زنانه را قاپ زده بود و مرا سوار کرده بود!!! القصه، پرفسور میگفت:در طول تاریخ شاید این اولین کودتای مستقیم علیه یک ملت بود، وگرنه بسیار بوده اند رهبرانی که علیه هم کودتا کرده اند. تاریخ جهان، کودتای نظامی امریکایی پینوشه علیه آلنده- رییس جمهور مردمی شیلی- را از یاد نبرده است.اما کودتای 22 خرداد88 ایران، کودتای یک فرد و یا جناح علیه یک فرد به نام میرحسین موسوی و یک جناح به نام اصلاح طلبان نبود.این کودتا علیه یک ملت بود که برای دومین بار پس از دوم خرداد76 در طول سی سال عزم کرده بود که به نجیبانه ترین و هوشمندانه ترین شیوه های دموکراتیک در نظامی تمامیتخواه، یک نه کوبنده بگوید به حکومتی که به دروغ بر خود نام جمهوری نهاده( گواهش منویات حضرت مصباح یزدی راجع به مصلحتی بودن جمهوری به جای حکومت ابدی ولی فقیه)! بیست و دوم خرداد ماه 88 روز خلوص و عشق و عرق ملی ایرانیان و روز یک نه حماسی به نظام دیکتاتوری بود.بیست و دوم خرداد 88 روز پرپر شدن اعتماد و عشق خالصانه ی ملی ایرانیان بود....و بالاخره بیست ودوم خرداد88 با تاکید رهبر نظام، روز تثبیت حکومت مطلق کودتا علیه ملت بود.ایرانیان این روز تاریخی را هیچگاه فراموش نخواهند کرد.امید که این روز تاریخی سمبل و مبدئی باشد برای بازپس دادن و یا به دست آوردن حقوق ملی یغما شده.

۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبه

افسانه ی جمهوری اسلامی، یا خیالات یک موجی.

در کشورهای شبهه دموکراتیک که مردم اجازه ندارند بصورت طبیعی در مرور زمان به فعالیت سیاسی بپردازند، و ناچارند نمایندگان و رهبران خود را طی چند روز از روی تیپ و قیافه و ادعاها و وعده ها و هنر سخن پراکنی شان بشناسند، نقش رسانه ها و تبلیغات منفی، ناسالم و جانبدارانه بسیار تعیین کننده است تا جایی که صاحبان رسانه با توجه به موقعیت و نسبت خود با منابع اصلی قدرت سعی میکنند از تمام توان و ظرفتیهای مربوطه بهره ببرند. در چنین شرایطی مشکل میتوان به نیات وعلت تصمیمات حقیقی مردم پی برد. در چنین شرایطی یکی از مزایای شلوغی صفهای انتخابات نمایشی ( تو بخوان انتصابات) این است که با گپ و گفت های مردمی در میان صفها و در مدت انتظار، آدم میفهمد و باورش می شود که انگیزه ها و نیات واقعی مردم از رای دادن چیست. آنوقت است که وقتی آدم توی تلویزیون از زبان رهبران مغرض، راجع به انگیزه ی رای دهندگان چیز دیگری میشنود تلقینهای دروغینشان را باور نمیکند چون خودش آنها را عملا و علنا دیده و درکش کرده! شنیدن کی بود مانند دیدن؟ این گونه میشود که مدیران و رهبران یک نظام را باور و یا از آنها سلب اعتماد میکنند.
روز جمعه 22 خرداد 88، در یکی از همین صفها پیرمرد کلافه ای میگفت: من که برای رای دادن به موسوی نیامده ام او خود در زمان اعدامها و بگیر و ببندها شریک جرم بوده! من برای نه گفتن به امپراطور بی اختیاری آمده ام که بیست سال است برای حفظ قدرت و تحمیل سلایق شخصی به نام خدا، از افراد پشت پرده ( مصباحیون) تاثیر و خط می گیرد و تبعیت میکند! و البته از نظر بنده او یا ناگزیر از اطاعت است و یا میترسد! چیزی شبیه سریال تلویزیونی افسانه ی جومونگ که این روزها روی آنتن است! گفتم پدر جان بلاتشبیه این حرفها خوب نیست وشاید از انصاف به دور باشد! اتفاقا به نظر من رهبر نظام از اختیار و اراده ی کامل برخوردار است و به تمام رفتارهای خود آگاه است! گفت: اولا از ما گفتن! حالا ببینید کی ستاد فرماندهی و عقبه ی قتلهای زنجیره ای گیر بیفتند و اعتراف کنند که عامل تمام بدبختیها و دیکتاتوری نظام بوده اند و مصیبتهای وارده بر ملت ربطی به مقام رهبری ندارد. تا آمدم بگویم برادر زبانت را آب بکش مگر رهبر شخصیت مستقل ندارد؟ پیرمرد شروع کرد به برشمردن عوامل فیلم جمهوری اسلامی ایران، به شرح ذیل:
سفارش دهنده:........ ................. یهودی سرگردان
نویسنده داستان::....................... موساد(صهیونیسم)
فیلمنامه: کار مشترک آژانس یهود و اینتلیجنت سرویس
تهیه کننده:............................ عسگر اولادی نامسلمان ( بلا تشبیه با نوع مسلمانش)
کارگردان:==============مصباح یزیدی از ماه بهترانی( با نوع زمینی معاویه ای اش اشتباه نشود)
دستیار کارگردان:========== شریعتمداری ناراحت( البته از نوع فرا کیهانی)
منشی صحنه:============ اطلاعات سپاه رباطی ( اقلیت)
انتصاب بازیگر:=========== شورای نگهبان زورآباد( مطلق)
بازیگردان:============= قاضی القضاه مرتضوی جانی( منتسب به جان)
****
با نقش آفرینی:
مقام عالی نظام هستی:... .. در نقش:======= امپراطور
محمود دروغگو ( سبورچیان):==== = ===== تسو
مجتبی مصباح یزیدی*:======= ===== = صدراعظم(سایه ی خود خدایان)
ملت بیچاره و مغبون :=== = = =سیاهی لشکر سرزمین بویو(دیار موشهای آزمایشگاهی)==
سبزقبا موسوی: ........... ........جومونگ
متاسفانه اغلب اهالی صف خندیدند و او را تشویق کردند، اما من گفتم:
پدر جان برای سن و سال شما و چشم و گوش من خوب نیست و باعث تشویش ذهنی است. وقت جبران کم است! دو روز دیگر جواب نکیر و منکر را چه میخواهید بدهید؟
پیرمرد با خنده ادامه داد: والله دروغ چرا؟! اولا هر نوع شباهت اسمی کاملا اتفاقی است! و دوما تا قبر چهار قدم بیشتر نمانده! سوما تو فرض کن من دارم حرف مفت میزنم آنهم برای دو نفر و نصفی نه یک ملت! چهارما از شخص شما که در کار ما تجسس میکنی بیشتر ازنکیر و منکر میترسم. چون فرشتگان از خدا اطاعت میکنند و خدا رحمان و رحیم است، اما ظاهرا تو از رییس باند لباس شخصیها حساب میبری که خدا را بنده نیست! و برای حفظ حکومت کشور هان( چین فعلی) برای خدایان هم تکلیف معین میکند! ضمنا من آنقدر از این جان کندن مستمر در عذابم که مدت سی سال است هر شب عزرائیل به خوابم میآید و مدام این سناریو را به من القاء میکند!
ماندم چه بگویم با این ملت حرف نشنو ی بیکار اهل غیبت! اصلا خیالات مالیخولیایی یک رهگذر خسته چه تاثیری بر شهروند فهمیمی چون من دارد؟ مگر من صغیرم، و یا جاهل و هالو؟
پس باشتاب، از شر شیطان رجیم، پناه بردم به خدای عز و جل که رحمان است و رحیم.
00000000000000000000000
پی نوشت:
* در زمان ساختن فیلم دو شغله بودن جرم نبوده.
Jonamoos Browser (Anti Filter)
Filtered Url : : آدرس سايت فيلترشده