۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

کودتا میکنم قربتاً الی الله!

مدت چهار روز است که از محصول مشترک ملت و دولت یعنی معجون حماسه مردمی و کودتای دولتی مخملین سرخ میگذرد. و راهپیمایی اعتراض آمیز به تقلبی پر نشانه در روز روشن، همراه با فرار و گریز گروههای کوچک و بزرگ تا راهپیمایی خیل میلیونی مردم در مواجهه با تعدادی لباس شخصی مسلح به قمه و کلت کمری و چماق، پیاده میان مردم و سوار بر موتور میگذرد. فرق مردم و نامردم ها در جوانمردی و علنی بودن، و ناجوانمردی و پنهان بودن و غافلگیرکردن آنها و نیز حمایتی است که میشوند. مردم تنها خدا را دارند و نامردم ها علاوه بر خدا حمایت سایه ها، اولیاء و موکلین و خلیفه های خدا را هم دارند. یعنی اینها هم خر را دارند و هم خدا را. اینها جزو اغنیا و خودیها هستند و مردم جزو مستضعفین و غیرخودیها.
القصه، تازگیها با یک شرخر بسیار محترم و شیرین زبان و ساده دل نمای کله خری بنام آقای"حسن ملامحصول" آشنا شده ام که هم کراوات دارد و هم ریش و هم لهجه و بالاخره با تکیه بر زرنگی و غربتی بودنش کلکسیونی ازخیلی چیزهای دیگر فراهم کرده که من به علت ایرانی بودنم از آنها محروم افتاده ام که خیلی از این محرومیتها افتخار میکنم؛ صادقانه باید اعتراف کنم که قدرتی که او با تکیه بر توانمندیها و ناتواناییهای وجودی غصب و حاصل کرده من ندارم، جوری که با قدرتی که خداوند در وجودش نهاده میتواند کاه را کوه کند. مثلا اوایل انقلاب دو ریال و ده شاهی ثروت داشته اما الان بیا و ببین چه کرده لامذهب! تخصص او کاه را کوه کردن است. و البته کوه را کاه کردن! هر دو تا قدرتی میخواهد خارج از غیرت بشری. البته غیبت نشود( که می شود) از نشئه ی قدرت هار که میشود پرت و پلا هم زیاد میگوید، اگر عمری بود بعد از نمازجمعه ی این هفته داستان آشناییمان را برایتان تعریف خواهم کرد.
امشب وقتی از دکه ی روزنامه فروشی بازمیگشتم چهار تا خیابان بالاتر از منزل، توی تاریکی یک کوچه برق دو تا چشم گربه ای را دیدم که دارد از درخت بالا میرود. اما یکهو به نظرم رسید سیاهی بدن این گربه خیلی بزرگتر از معمول است. ایستادم و با دقت نگاه کردم! یکهو نور دو دیده خا موش و سایه هم محو شد. نزدیکتر که رفتم یکهو صدایی از پشت درخت به گوش رسید و بعد یکی با لهجه گفت: چطوری زرتشتی؟ تو که الله و اکبر نمیگی؟ هان؟ و زد زیر خنده! شناختمش! دیدم که انگار پنهانی به تنه ی درخت چسبیده بود. فهمیدم! توی تاریکی بین درخت و دیوار پیاده روی کوچه شان داشت با چشم مسلح آمار الله و اکبرها ی آپارتمانهای محل را میگرفت! حاج حسن در فاصله ی زنگ تفریحی که بین دو فحاشی بینمان برقرار شد به من گفت: به یمن صادرات انقلاب مدتی است که بدجوری دور از جان خ...کیف( رعایت سه نقطه ادب از جانب کلام اوست) میشوم وقتی میبینم کافران کرور کرور مسلمان می شوند و ما نان شب زنان سرپرست خانوار خود را به آنها میدهیم تا آنها بروند در ممالکشان برایمان انکار کنند که: سالهاست اینجا به خاطر فقر و ناامنی اجتماعی مهم ترین وارداتمان مواد مخدر و باارزش ترین صادارت غیرنفتی مان قاچاق دختر مسلمان به ممالک عربی حاشیه ی خلیج همیشه فارس است. هر چه باشد از اینکه مثل یک سرخپوست آبروداری میکنند موهای بدنم سیخ میشود. غیرت اینها شرف دارد به این مسلمان های چپی که هنوز از قبل نام امام راحل ارتزاق میکنند. البته استثناء هم بینشان پیدا میشود. حاج حسن آقای ملامحصول میگفت: ما یک رفیق همسایه ی یهودی تبار نومسلمان داریم که بصورت ژنتیکی بدجوری مرید کمالات خالصانه و فضولات آقای شریعتمداری کیهان و مصباح یزدی است، دیشب وقتی داشتم از عادت جدید شبگردی برمیگشتم دم در ایستاده بود و زیر لب فحش میداد به عده ی قلیلی اراذل و اوباش که چند شب است مد شده بین ساعت نه تا ده، هی داد میزنند: "الله اکبر، الله اکبر، یا حسین"! معلوم نیست این از خدا دورافتاده ها از جان خدا چه میخواهند؟! دور از جان، آدم یاد ازهاری ( رییس دولت و حکومت نظامی زمان شاه) می افتد که میگفت: شورشگران خرابکار و تروریست و عوامل همان دشمن معروف خودمان شبها که وقت استراحت و عیش و نوش هموطنان بسیار عزیزمان سر سفره های نفت است، در پشت بامها بلندگو و نوار الله و اکبر و صدای گلوله میگذارند و پودر قرمز رنگ توی جویها میریزند که هم بگویند ما تعدادمان خیلی زیاد است و هم مظلوم نمایی کنند که اعلیحضرت در پاسخ پدرانه به الله اکبرهایمان جوی خون راه انداخته اند. ای بر پدر و مادر اعلیحضرت صلوات که با تمام بیسوادی و جهالت اجدادیشان 50 سال آزگار امنیت ملی ما را طوری حفظ کردند تا دخترهای علمایمان به تجارت کشورهای عربی تن ندهند.
آقای ملا محصول میگفت: با اینکه چهار روز از حماسه ی ملی انتخاب هر کس دیگر به جای رییس دولت قبلی می گذرد، اما گویا هنوز این خس و خاشاک ناچیز، تبریک پرشتاب مقام عظمای رهبری را نشنوده گرفته و هنوز که هنوز است سرو صدای معترضانه دارند که در انتخابات ملوکانه تقلب فاحشی صورت گرفته که نگو و نپرس! انگار کاهی کوه شده باشد و کوهی کاه! جوری که اینها عددهای مورد علاقه ی خودشان را با ماشین حساب جیبی ( تو بخوان چرتکه) ضرب و تقسیم کرده اند و اصلا به برگ رایها و صورتمجالس وقعی ننهاده اند!!! برای همین آمار فایل پی.دی. افشان با فایل اکسلیشان روی سایت وزارت کشورشان نمیخواند! جل المخلوق! نه حیایی نه چیزی، اصلا گور پدر به یغما رفتن امیدها و آرزوهای هوس آلود شما! پس تکلیف اعتماد مقدس رهبری به شورای نگهبان قانون اساسی که لااقل دو سه تایشان از فرط عشقی پاک برخلاف قانون مستقیما برای رییس جمهور قبلی و آتی تبلیغ کرده اند چه میشود؟! همین مردم نماهای عامل دشمن با بغضی شیطانی اصلا به روی کریه خود نمیآورند که رهبر معظم به صورت پیدا و ناپیدا با ایما و اشاره به آقای احمدی نژاد مثل یک ملیجک وفادار و بی اختیار ارادت داشته و به عنوان یک شخصیت باوقار و متین و دانشمند و راست گفتار و درست کردار و نیک پندار نظر لطف دارند( جوری که از فرط خستگی مزمن هر چقدر اشتباها و از سر کم جنبگی و عقده های فروخورده موروثی اذهان عمومی را مشوش میکنند و به این آن توهین کرده با حیثیت مملکت بازی میکنند ایشان از سر محبت به روی خود نمیآورند، باز هم جوری که مدعی العموم هم که به خاتمی و نوری و کرباسچی و هر چه مزدور غیرکیهانی و غیر دخمه ای بود شبانه روز بند میکرد، کاری به کارشان ندارد.) ببینید این محبت که ریشه ی اصلی دین است چقدر باید نزد این مردم بی دین عوام چشم سپید که به ضرب هیچ نعره ای دو قطره اشک نمیتوان از چشمشان خارج کرد ، بی ارزش باشد که از درک و عقل ناقصشان خارج است! هیهات من الذله! البته صغیرند و حرجی بر آنها نیست و همچون بهائم نمیفهمند. به همین دلیل اینها به یک ولی و قیم نیاز دارند که ترو خشکشان کند و نباید به حال خود رهایشان کرد. اما به هر حال اینها بشرند و باید مغز و اراده شان از سگ دشمن بیشتر باشد اما دریغ! گویا این مردم نماها( بر وزن تماشا نماها) اصلا ذره ای هم به اندازه ی مغز فندوقی سعید اسلامی و سعید عسگر فسفر توی سرشان پیدا نمیشود که قواعد یک بازی ساده ی مرید و مرادی را رعایت کنند! طوری که حتی بعد از تایید شورای نگهبان که پس از تبریک عجولانه ی مقام رهبری اعلام شد! باز هم مبهوتانه و ناباورانه جشن ملی در میدان ولیعصر را که میلیونها میلیون نفر در آن شرکت کرده بودند را کتمان کرده و زحمات گارد ویژه و راننده سرویسها و لباس شخصیها و خانواده های محترمشان و کادر حرفه ای صدا و سیما (مخصوصا تکنولوژی دوربین ثابت و متحیر فیلمبردار) را درگنجاندن چند میلیون نفر در یک میدانی که فوقش بیست هزار نفر جا دارد نادیده گرفته و لوث کرده اند.
من که از سخنان قاطی پاتی وپر ملاط این یهودزاده ی قسم خورده ی تازه مسلمان نما که شایع است اطلاعانی است کف کرده بودم گفتم: حاجی شرمنده، خیلی خسته ام! اگه اجازه بدی برم. با کنجکاوی پرسید کجا بودی این وقت شب زرتشتی زاده؟! گفتم: رفته بودم دکه ی روزنامه فروشی. پرسید: پس روزنامه ات کو؟ کجا قائمش کردی؟ چی خریدی؟ گفت دست بردار حاجی! من اهل روزنامه خوندن نیستم. رفته بودم کارت تلفن بگیرم! آخه الان چند سه ساعته که بخاطر عدم ارسال اخبار تظاهرات مردم تمام خطهای موبایل ها قطعه. تلفن خونه هم دو روزه توی کابل کشی قطعه. هیچی دیگه رفتم کارت خریدم اما تلفن عمومیهای کارتی هم قطع بودند. آخر ناچار شدم برم یه کیوسک تلفن سکه ای گیر بیارم. همین موضوع یکی دو ساعت طول کشید. بگم خدا چیکار کنه این دو تا اصل تحمیلی قانون اساسی رو که هر چی میکشیم از دست اوناست. وگرنه این مردم با هم کاری نداشتن و ندارن که اینجوری به جون هم انداختنشون. خدا از سر تقصیراتشون بگذره.
حاجی گفت کیو میگی؟
گفتم نترس حاجی! همون دو تا اصل قانون اساسی رو میگم. منظورم رهبر و باند حضرات مصباح یزدی و شریعتمداری و جناب آقای احمدی نژاد نیست. این بیچاره ها که تقصیری ندارن. از سوی موساد و صهیونیسم ماموریت و قرارداد علنی و مستقیم که ندارند، ظاهراً اینها طبق فهمشون از دین دارن تکلیفشونو ادا میکنن. در جنگ با کفار آدم کشی که سهله؛ مکر و دروغ و تقلب و جنایت و ترور و دزدی و شکنجه و سانسور هم علیه کفار، صواب دنیا و آخرت رو داره. عوامل قتلهای زنجیره ای خودشون که زنجیری نبودند و یا تروریستهایی مثل سعید عسکر که الان دارن راست راست میگردند که مزدور مافیا نبودند بلکه اینها از تبار همون بسیجیهایی بودند که با لبخند روی مین می رفتند. شاید شبیه همین عوامل استشهادی سنی مذهب فلسطینی و پاکستانی و طالبانی و عراقی و ...در چهار گوشه ی دنیای اسلام. همه ی اینها با یه نیت قربتاً الی الله بهشت و جهنم رو با کم و زیاد کردن تعداد نفراتش زیر و رو میکنن. از منظر آدم بیرون گود سکولار و لائیک، فرق ماکیاول با اینا اینه که، شاید ماکیاول طعم عسلی مثل خدا رو نچشیده بود و البته دو سه تا جمله شهادتین رو نشنیده و ادا نکرده بود، و در یک کلام شاید بشه گفت قلبا مسلمون نبود و نیتش قربتاً الی الله نبود؛ همین.

هیچ نظری موجود نیست:

Jonamoos Browser (Anti Filter)
Filtered Url : : آدرس سايت فيلترشده