۱۳۸۸ مرداد ۲, جمعه

رمز گشایی راز مشایی و حکومت آقای خامنه ای.(بخش اول)

*بخش اول: نایب امام زمان کیست؟
این نوشته به شناسایی نایب امام زمان و اهداف او، که می تواند نه مصباح باشد و نه آقای خامنه ای- اما زنده و فعال و گمنام است - کمک میکند:
آی
ا میدانید چگونه ممکن است قاتل و مقتول هر دو به بهشت بروند؟- در حالیکه هر دو در مقابل هم به تکلیف خویش عمل میکنند؟!- اگر شما در یکی از جنگهای صدر اسلام حضور داشتید میدانستید که چنین امری ممکن است. چرا که در باور دینی، دنیای فانی فرصت محدود آدم شدن با ادای تکلیف و نقش پذیری در یک سناریوی اجتماعی است. و در این سناریو گاه به دلیل بندگی و خلوص دو بازیگر در مقابل هم، جایزه به هر دو نقش قاتل و مقتول تعلق می گیرد.

این نوشته تنها یک نظریه بر اساس شواهد، قرائن و حوادث و تجربیات شخصی و نیز باورهای دینی برخی از مسلمانان و مسئولین نظام است که میتواند تمامی رفتارهای بیست سال اخیر را بصورت کاملا منطقی توجیه نماید: از انتخاب آقای خامنه ای به عنوان رهبر تا سناریوی مشایی.
اصول موضوعه ی این منطق کاملا منطبق با وقایع متکی بر آیات قرآنی و قواعد حاکم بر حکومت جمهوری اسلامی است؛ بنابراین جای تامل دارد، که برا اساس این منطق، پاسخگویی به تمام شبهات و بیان منطق زوایای پنهان و پیدای تمامی وقایع بیست سال اخیر مقدور خواهد بود.
با خواندن این متن ما به وجود ریشه هایی به جز آنچه آقای گنجی و دیگران بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم افشا کردند، احتمال میدهیم. احتمالی که باعث میشود هیچگاه با یقین حکمی را صادر نکنیم. و همیشه جایی برای شک بگذاریم. با خواندن این متن پی میبریم که محتمل است بسیاری از متهمان اصلی حکومت به صرف اعتقادات و باورهای قلبی بصورت صادقانه ونه بصورت مزدوری بیرحم به جان مردم بیفتند و برای پرداختن بهای آن در پای چوبه های دار دنیا صمیمانه و عاشقانه آماده باشند. آماده باشند تا بعنوان یک شهید پر افتخار روزی هزار بار روی مین بروند. آماده باشند حتی بعنوان یک مفسد فی الارض مرتکب تکالیفی شوند که مورد لعن عوام الناس قرار گیرند اما نتیجه اش بهشت باشد.

رمزگشایی سناریوی اخیر "مشایی –احمدی نژاد-رهبری"، شاید بتواند پاسخی باشد به تمام وقایع بیست سال اخیر پس از فوت آقای خمینی، از انتخاب و یا کشف و یا حتی انتصاب ایشان بعنوان رهبر نظام، در مقام ولی مطلقه ی فقیه تا انتخاب و یا انتصاب آقای رفسنجانی بعنوان رییس جمهور، تا پروژه ی آزادی صوری مطبوعات در دوران پس از جنگ، تا میدان گرفتن فرقه ی مصباحیون و قتل های زنجیره ای و حمله به خوابگاه دانشجویان در هیجده تیر و دل خون رهبری، تا تکرار مجدد آن در خرداد 88 ، و باز هم دل خون رهبری! پس از سناریوی دوره ی دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد تا سناریوی مشایی.
تا زمانیکه آیت الله خمینی بعنوان رهبر انقلاب در حیات بود، طبیعی است که مسئولیت تمام وقایع دهه اول انقلاب و توانایی انسجام حکومت، بر عهده ی مستقیم ایشان بود. اما پس از آن خلاء یک رهبر قدر قدرت کاملا ملموس شد، که برای حفظ انسجام نظام به عنوان قصل الخطاب بتواند بر روحانیون حوزه های علمیه و کارگزاران لشکری و کشوری نظام، و البته اکثریت توده های مردمی تسلط کافی داشته باشد.
مسلما در آن برهه چنین رهبری وجود خارجی نداشت؛ بنابراین اولین پرسشی که در آن مقطع برای سران نظام مطرح شد این بود که چگونه میتوان انسجام نظام ج.ا را حفظ کرد؟
این سوالی بود که تنها یک نفر توانست به آن پاسخ بگوید:
این شخص نه آقای مصباح بود، نه آقای رفسنجانی، و نه هیچیک از اعضای شورای نگهبان قانون اساسی و مجلس خبرگان رهبری، و البته هیچیک از علمای حوزه های علمیه که هر یک قدرت محدودی داشتند.
این شخص تنها میتوانست یک نفر باشد :
نایب امام زمان.
او تنها شخصی بود که میتوانست همگی را به انحاء مختلف علنی و پنهانی مجاب کند.
کسیکه بتواند رابطه ای معنوی و قلبی با مجریان منویات خویش برقرار سازد، کسیکه بتواند تمام عوامل مؤثر قدرت را مجاب کند بی آنکه هر یک از آنان بتواند رابطه ی خود را با او علنی کند.
این شخص که هیچ جا رسما نبود و همه جا هم بود، کسی جز نایب امام زمان نمیتوانست باشد.
کسیکه تمام معتقدان صادق باورش دارند و قلبا مطیع اویند و از او تبعیت میکنند!
مسلما چنین شخصیتی نمیتواند انتخابی باشد و به قول آقای مصباح باید مشروعیت وجود خود را از خداوند اخذ کرده باشد، نه علما و فقها و مومنین و مردم. ضمنا چنین شخصیتی را نمیتوان طی یک پروژه ی تحقیقاتی و یا بحث و منطق در یک شورای انسان های خطاپذیر کشف کرد. چنین شخصیتی باید قبلا و بطور مستقیم بر اذهان و بر قلب معتقدین به او تاثیر گذاشته باشد تا در موقع لزوم با جان و دل از او فرمان برند.
ظاهرا بر اساس روایات و باورهای شیعی، نایب امام زمان نمیتواند وجود خود را برای عوام و جامعه بصورت علنی اعلان کند. بنابراین او میتواند ارتباطی محدود و بصورت شخصی با افراد معتقد برقرار کند و به هر یک ماموریت خاص بدهد ( آن هم بصورت سری و کاملا محرمانه)
سناریو و نقشه ی راه با نایب امام زمان است و در صورت اخلال بیخبران باز اوست که نقشه ی ادامه ی راه را ترسیم و ابلاغ میکند.
حتی مجریان این ماموریت ها و سناریوها، بدون شناخت یکدیگر هر یک جداگانه به تکلیف خود عمل میکنند و بصورت نادر تعداد محرمان اسرار از راز دیگری خبر دارند. هر یک خیال میکند که تنها خود اوست که مرتبط و متصل است. محرمان اسرار بعنوان فرماندهان ستاد محدودند و به جز مواردی خاص با یکدیگر هیچ ارتباط سازمانی و ساختاری معنامندی ندارند. شاید به جز معدود سازمانهای شبهه مافیایی، این تنها چارت سازمانی فرماندهی باشد که مدیران آن هیچگونه ارتباط سازمانی مصوبی با یکدیگر ندارند و البته بر خلاف سازمانهای مخوف مافیایی که عالم بر اعمال فسادبرانگیز خویشند، ایشان اهداف مقدسی را در دستور کار خویش دارند. اهدافی که مبتنی بر باورهای قلبی و تسلیم به خداوند یکتاست. در چنین سناریویی است که گاه به دلیل بندگی و خلوص دو بازیگر در مقابل هم، جایزه به هر دو نقش قاتل و مقتول داده میشود. وقتی هدف دنیا آدم شدن از راه بندگی و محبت باشد آنگاه برای قاتل و مقتول فرقی نمیکند چه نقشی داشته باشد.
کارگردان دنیایی چنین سناریویی میتواند نایب امام زمان باشد.
لابد میپرسید: نایب امام زمان در زمان فعلی کیست؟
من نمی گویم نمیدانم! اما به شما پیشنهاد میکنم احتمال بدهید آقای مصباح و مقام عالی نظام نباشد.
در ادامه ی مطلب در پست بعدی مصادیقی بر این نظریه از قرآن و وقایع اتفاقیه ارائه خواهد شد.(ادامه دارد)...

۳ نظر:

خارچشم گفت...

خیلی نظریه جالبیه واقعا خوشم اومد

ناشناس گفت...

میگم، حوزه فعالیت نایب امام زمان محدود به ایران میشه؟ همه وقایع 20 سال اخیر فقط در ایران تحت کنترل ایشان میباشد؟ یه کم بی انصافی نیست که حوزه های اروپا آمریکا آفریقا و آسیای دور بی صاحاب مانده اند و همان سیستم معقول دنیوی قابل پیش بینی و مستند درشان اجرا میشود؟ همین نوبت به ایران که رسید همه چیز ماورایی شد و اسرارآمیز؟

ماهگونMahgoon گفت...

ناشناس عزیز.
حالا که به قول آقای شریعتمداری فرض بر احتمال نفوذی بودن و خیانت مشائی است، در مملکتی که با حرف سرها بر بالای دار میرود، شما هم بر اساس این حرفها تنها احتمال بده ما فقط از دوقدمی خود مطلعیم و گزارشی از آنسوی جهان به ما نرسیده است.
خدا را چه دیدی شاید آنجا هم اتفاقاتی می افتد و ما بی خبریم.
ما که دستمان از رازهای پشت پرده کوتاه است. شاید آنطرف آب هم خبری باشد و ما بی خبریم.
شما در نظر بگیر آیا با این نظریه همه اتفاقات جور در میاید یا نه؟

Jonamoos Browser (Anti Filter)
Filtered Url : : آدرس سايت فيلترشده