۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

رمز گشایی راز مشایی و حکومت جمهوری ولایی (بخش دوم).

*بخش دوم: ولایت دوم پنهان و غیرعلنی پشت صحنه، در کنار ولایت پیدای بخشنامه ای آقای خامنه ای.
.
برا اساس این نظریه، پاسخگویی به تمام شبهات و بیان منطق زوایای پنهان و پیدای تمامی وقایع بیست سال اخیر مقدور خواهد بود.
قصد من در این مقالات به هیچ عنوان تبرئه ی حکومت نیست؛ بلکه قصد من این است که بگویم: بر اساس آیات قرآنی حکومت جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومت پارادوکسیکال بدون امر مستقیم اولیاءالله و خداوند که نیازمند مالکیت و تصرف در جان و اراده ی مردم است، بیشتر از یک دروغ آگاهانه یا نآگاهانه نمیتواند باشد، و راهی به جز دموکراسی و مردمسالاری غیر دینی وجود ندارد.

در ادامه ی بخش اول این مقاله، اکنون به دو موضوع میپردازم:
الف- نظریه ی وجود یک نایب امام زمان در سایه- به جز آقای خامنه ای و خارج از حوزه ی مسئولین حکومت و برخی از نخبگان خودی و غیرخودی -.
ب‌- عدم امکان وقوع تسلیم دربست وبی چون چرا و بی بازگشت تمام ایرانیان به یک حاکم دینی، و بررسی اعتبار و ارزش تبعیت و اطاعت قلبی و بخشنامه ای بر اساس زور و یا اختیار؟
که هر دو موضوع ذیل یک پرسش مطرح میگردد:
پرسش این بود: نایب امام زمان در زمان فعلی کیست؟

الف) نایب امام زمان در سایه:
در موضوع اول، به امکان وجود حالتهای متنوع در جایگاه و میزان و نوع ارتباط کمی و کیفی و پیدا و ناپیدای نایب امام زمان با مسئولین و مردم میپردازم:
فرض کنید نایب امام زمان شخصی باشد به جز رهبر و برخی از نخبگان دینی منصوب شده ی مستقیم و غیرمستقیم توسط آقای خامنه ای.
اگر چنین شخصی وجود داشته باشد، نوع ارتباط او با مسئولین نظام میتواند به صورت غیرعلنی باشد، که در این صورت کارگزاران حکومت و علما به سه گروه تقسیم میشوند:
1-الف) شیعیان و پیروان نایب امام زمان غیر علنی.( که از سوی آنان ولی امر حقیقی از جانب امام معصوم وخدا انگاشته میشود) و در ظاهر با تمسک به تقیه، خود را پیرو آقای خامنه ای جا زده اند.
2-الف) هواداران منتسب به آقای خامنه ای.( که ولی انتخابی-انتصابی خبرگان، و ولی قانونی و بخشنامه ای است)، که در میانشان چند نفوذی از سوی نایب امام زمان غیر علنی وجود دارد.
3-الف) اشخاص مستقل که بین قانونمداری و تبعیت از رهبری و عقاید شخصی حیرانند.( از قبیل اکثریت آیات عظام و برخی از روحانیون صاحب عقیده و نیز برخی از فرماندهان سابق و فعلی نظامی سپاه و کارگزاران نظام).
0
1-الف) شیعیان نایب امام زمان غیر علنی:
نایب امام زمان ( غیر علنی) تنها با آقای مصباح و تنی چند از مسئولین ( به جز رهبر نظام و اکثر هواداران علنی او) ارتباط مستقیم دارد و از دید سایرین پنهان است. به عنوان مثال او میتواند تنها برای مصباح پیدا بوده و فقط با او مرتبط باشد و برای بقیه ناپیدا؛ و یا علاوه بر مصباح با احمدی نژاد و چند مسئول دیگر نیز مستقیما مرتبط باشد، اما با اشخاصی مثل آقای خامنه ای و منتسبین بلاواسطه ی ایشان از قبیل گروه کیهانی شامل شریعتمداری، صفار هرندی، اصولگرایان تندروی مجلس، و برخی از اعضای هیئت مؤتلفه از قبیل عسگراولادی و امثالهم ارتباطی نداشته باشد.
در این حالت آقای مصباح و مرتبطین دیگر مامورند و معذور، و باید طبق نظر و یا حکم مستقیم نایب امام زمان و یا تحت هدایت غیر مستقیم او از طریق مصباح یزدی، ضوابط و روابط ساختار قدرت حاکمیت را با توجه به ادبیات عوام و خواص جامعه تحت نظارت مستقیم مصباح تئوریزه و زیر دستان خود را مجاب و فرماندهی کنند.
در چنین حالتی بر رفتارهای مسئولین متصل به نایب امام زمان، وحدت رویه حاکم است، اما بر رفتار و باورهای عوامل غیرمتصل وحدتی حاکم نیست چرا که منطق تبعیت و اطاعت را در نمی یابند و به همین دلیل آراء و رفتارهایشان یک دست نیست.
برای نمونه: مواضع گروه کیهانی که منتسبین بلاواسطه ی آقای خامنه ای هستند: شریعتمداری و صفارهرندی و نمایندگان تندرو که به دلیل نفهمیدن حکمت و منطق رفتارهای نامناسب احمدی نژاد دچار پراکنده گویی، تناقض و نهایتا عصبیت میشوند. گاه او را تایید میکنند و گاه از تایید خودپشیمان میشوند.
برای نمونه میتوان به اعتراض مبلغ و یار غار رهبر یعنی سردمدار کیهانی گروه آقای خامنه ای، یعنی شریعتمداری اشاره کرد که در طی چند ماه گذشته علاوه بر نقدهای تند علیه احمدی نژاد از او حمایت کرد و در آخرین مواضع متناقض چند روز اخیر در باره ی انتصاب مشائی یکبار در مقاله ای تحت عنوان" چه کسی او را اداره می کند" با طرح تهمت نفوذی بودن مشائی بر او تاخت و بار دیگر در پی حکم حکومتی ملایم رهبری به احمدی نژاد در خلع مشائی از معاونت ریاست جمهوری حرفهای خود را پس گرفت.
تضادهای رفتاری و مواضع متناقض و متفاوت اصولگرایان هم به همین دلیل دوگانه بودن ولایت در بین اصولگرایان میتواند باشد که تا سرحد جان بر آن پافشاری میکنند.
همچنین در طیف مصباحیون نیز بدلیل سلسله مراتب تشکیلاتی و عدم ارتباط مستقیم تمام طیف مربوطه با ولی ناپیدا، ممکن است تا حدودی تشتت پیدا شود، حتی ممکن است با توجه به نیت تربیتی و یا ماموریت الهی و یا اغراض دیگر ولی ناپیدا که از سوی او به شیعیان و مصباحیون اعلام میشود، با توجه به دوگانه بودن رفتار در محیطی پیدا و ناپیدا، عملا در آراء و رفتارهای نایب امام زمان با مواضع متنوع وگاه به ظاهر ناهمگونی برخورد شود! که این موضوع نهایتا باعث تشتت آراء و واکنش های خارج از خط تبعیت تعدادی از پیروانش میگردد، که به همین دلیل ممکن است برخی از شیعیان او، به دلیل عدم درک این ناهمگونی در فرامین صادره، همین روزها ببرند و کناره گیری کنند و حتی افشاگری کنند! شاید بتوان افرادی مثل امیرفرشاد ابراهیمی و تا حدودی مسعود ده نمکیرا از این گروه دانست که پس از تشتت آراء و تزلزل باورهای قلبی خود دچار انزوای عقیدتی شده و بریده اند.
ضمنا این "ولی ناپیدا" میتواند با تاکید بر خصوصیات شرک آلود و ناخالص برخی از علما و مسئولین از قبیل جاه طلبی و عشق به قدرت در جهت اهداف عالیه ی خود استفاده کند و بصورت غیر مستقیم باعث آدرسهای اشتباهی و تشتت آراء و رفتار دو گروه دیگر شود، از قبیل رفسنجانی، محسن رضایی و حتی برخی از اصلاح طلبان که اکنون در زندانند و یا به حاشیه رانده شده اند.
همچنین مقاومت احمدی نژاد درمقابل رهبر، و رفتارهای سؤال برانگیز مشائی و گروه او نیز میتواند از عواقب مستقیم و غیر مستقیم فرماندهی "ولی ناپیدا" باشد.
شاید اسفندیار رحیم مشائی هم دست پرورده ی همین "ولی ناپیدا" برای ریاست جمهوری یازدهم و یا تخریب و از هم پاشیدن چهره ی حکومت تمامیتخواه آقای خامنه ای باشد!
هر چند نمیتوان طبق اصل جنگ زرگری، رفتارهای غیرقابل پیش بینی و مقابله با رهبری احمدی نژاد را به درستی قضاوت کرد و آن را به حساب سناریوی انحرافی وجود اراده ی او در مقابل رهبری ندانست، اما انتصاب مجدد مشائی پس از عزل از مقام معاون اولی، به عنوان رئیس دفتر ریاست جمهوری چه معنایی میتواند داشته باشد؟ آیا این عمل نشان از جرزنی احمدی نژاد در بازی با رهبری ندارد؟ و یا تمام اینها برای منحرف کردن توجه مردم از جنبش سبز در جهت مشغول کردن اذهان عمومی به بازیهای منجر به تثبیت نظام است؟ به نظر میرسد در هر دو صورت عزل وزیر ارشاد و اطلاعات که معمولا از منتصبین مورد وثوق رهبری هستند، میتواند برای سران ستادی هر دو گروه مجاب کننده باشد. برای گروه شیعیان "ولی غیر علنی" یک نوع قدرتنمایی در جهت تضعیف خامنه ای است، و برای حکومت که در حال شتاب و گریز از سقوط است، یک نوع آرایش مجدد چهره ی آلوده ی قبلی است. البته این رفتارهای نامتعارف احمدی نژاد، از دیدگاه اصولگرایان ناآگاه، ممکن است به غیرولایی بودن او و مقابله با رهبری انگاشته شود، و از دید اطلاح طلبان و اپوزیسیون نمایشهای منحرفانه ی حکومت از نهضت سبز تلقی گردد.
شاید به دلیل همین جهل است که طیف وسیعی از خودیها و غیرخودیها شگفت زده شده اند! تا جاییکه سایت منتسب به محسن رضایی در تابناک مینویسد: خبر عزل دو تن از اعضای کابینه محمود احمدی نژاد و شایعه جدی احتمال عزل سه تن از وزیران دولت رو به پایان نهم حلقه دیگری از زنجیره اقدامات شگفت آور رئیس این دولت آن هم در کمتر از ده روز از پایان کارش را کامل کرد.
اما بنابر نظریه ی مطرح شده در این مقاله، تنها با وجود دو مرکز تصمیم گیری و تصمیم سازی ( با منطق ولایی) است که میتوان شاهد اینهمه دوگانه گیها بود. به این ترتیب هیچ اتفاقی در حکومت جمهوری اسلامی، جای شگفتی ندارد؛ و وجود دو ولی امر مسلیمن در یک زمان: یکی ولی فقیه انتخابی و بخشنامه ای آقای خامنه ای و دیگری نایب امام زمان در سایه( غیر علنی)، میتواند کلید رمزگشای تمام اتفاقات و رازهای مگوی لااقل بیست سال اخیر ایران باشد.

به عنوان نمونه: رفتارهای عوامل اصلی و غیر اصلی قتلهای زنجیره ای هم میتواند ریشه در فرماندهی همین ولی ناپیدا داشته باشد. و بر مبنای همین نظریه میتوان به اظهار نظر اکبر گنجی در باره عوامل قتلهای زنجیره ای هم شک کرد. رازی که بر مبنای نظریه ی مطروحه، به آسانی گشوده میشود.
در ادامه ی مطلب به مبانی عقیدتی و قرآنی عدم امکان تبعیت و اطاعت مطلق شیعیان نایب امام زمان و اولیاء الله خواهم پرداخت( جایی که در قرآن در سوره ی کهف حضرت خضر به حضرت موسی- که ادعای پیروی از او را داشت- گفت: إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا (تو هرگز-الی الابد و به قول امروزیها عمرا- نمیتوانی از من اطاعت و همپای من صبر کنی)-*. در این داستان خضر همان ولی الله بود که با کشتن و سربریدن نامتعارف طفلی در کنار بندر، اعتراض موسی و تعقیب شهروندان بیخبر از ماموریت خضر ناآشنا و ناپیدا را در پی داشت تا جاییکه موسی از ادعای تبعیت از ولی الله دست برداشت!
ادامه دارد...
========================

۲ نظر:

ناشناس گفت...

خب اینم حرفیه. اما این ولی ناپیدا احتمالن چیزی نیست جز نفس اماره شیطانی، قدرت گرا و خشونت طلب. ولی ناپیدا که حتمن نباید یک انسان باشد یک پدیده هم میتواند باشد.

ماهگونMahgoon گفت...

بله درست می گویید. شاید بهتر بود به جای ناپیدا از واژه غیر علنی استفاده میکردم. اما منظور من یک انسان مثل سایرین است. کسیکه میتواند حکم کند. حکمی فراتر از قوانین باشد. حمی درست مثل ولی مطلقه فقیه. اما این شخص آقای خامنه ای نباشد. ایشان ممکن است به خاطر امنیت خودش به نام امنیت مملکت خشونت کند که میکند! اما آن یکی میتواند شخصی باشد که نفوذ معنوی دارد بر برخی از کارگزاران حکومتی. شخصی که بر نقاط ضعف و قوت دیگران احاطه دارد. من به نیتش کاری ندارم. اما او میتواند وجود داشته باشد.

Jonamoos Browser (Anti Filter)
Filtered Url : : آدرس سايت فيلترشده