۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

اعترافات، اظهارات، یا مونولوگ؟ (قسمت اول)

*(نقش مونولوگ در سناریوی کودتای قانونی)
.
قسمت اول: رمزگشایی کدهایی که ابطحی و عطریانفر به مردم دادند..
در رابطه با اظهارات ابطحی در بیدادگاه فرمایشی-نمایشی اغتشاشگران!(براندازان؟!) نظام، من به کاربرد واژه ی اعتراف اعتقاد نداشته و تکرار آنرا نوعی آب ریختن به آسیاب دشمن(حکومت) میدانم. به نظرم شاید بهتر باشد بر سخنان متهمان نام "اظهارات" و حتی "مونولوگ"*(تک گویی) بگذاریم. در بخش اول این نوشته، ابتدا به بیان چند کد در اظهارات ابطحی-عطریانفر اشاره میکنم:

الف-ابطحی:
1) شالگردن مخملی "عبدالرضا محبتی" معاون دادستان تهران.
در اظهارات ابطحی به هیچ کدام از اتهامات مطروحه در کیفرخواست کیهانیشان اعتراف نشد. حتی او با تیزهوشی و طنز لطیفی که غالبا در رفتار و گفتار او موج میزند در رابطه با نیت براندازی اصلاح طلبان تحت عنوان انقلاب رنگین( مخملی) اظهار بی اطلاعی کرد و حتی با لبخند و مکث، و با اشاره به شالگردن معاون دادستان گفت: مخملی، چیزی شبیه به آنچه بر گردن ایشان است! (یعنی اگر کاری مخملی صورت گرفته بر گردن حکومت است نه اصلاح طلبان) .
2) قرص.
مسلما ابطحی در دیدار با همسرش قبل از روز برگزاری دادگاه، از خوردن قرص سخن گفته تا مقدمات ذهنی خانواده اش و مردم را برای اظهارات روز آتی خود فراهم آورد. مسلما کسی همچون او که سالها با بار حقوقی و کاربرد کلمات در نوشته ها سروکار دارد، آنقدر باهوش هست که بفهمد چه باید بگوید و چه نگوید. او در پاسخ به پرسش ایمان مرآتی ( خبرنگاری که فراتر از یک خبرنگار حرفه ای در تخلیه ی اطلاعاتی ابطحی شوری شورانگیز داشت و حرص میزد و بدون رعایت شان کسانی که مورد تحقیر ناجوانمردانه ی حکومت قرار گرفته اند کاسه داغ تر از آش شده بود و نتیجه اش را هم با حمله ی بازدیدکنندگان وبلاگ خود دید) که اصرار داشت از داستان قرصها بپرسد، بعد از یکبار طفره رفتن، با هوشمندی گفت: این شبیه یک طنز است که استدلاهایش را به قرصها مرتبط بدانند!و نگفت قرص نخورده است بلکه گفت مرتبط دانستن حرفهایش با خوردن قرص اشتباه است( همین!) و این به معنای نخوردن قرص نیست. مع الوصف با توجه به اینکه همسرش دروغ نگفته و ابطحی هم منکر خوردن قرص نشد میتوان نتیجه گرفت که شرایط تحمل مشکلات وارده بر او آنقدر زیاد بوده است که ناگزیر به او قرص خورانده اند. چرا که قرص ممکن است پریشان و یا آرام کند، از قدرت حافظه بکاهد و یا بر آن بیفزاید، و حتی توهم آور باشد، اما قرص مطمئنا استدلال نمی آفریند! ( و این همان معدود منطقهای درست شریعتمداری است که در مقاله ی کیهان بدان اشاره کرده است و به حساب خود خواسته به ریش چیزخورکردن معترفین بخندد!). بنابراین ابطحی خوب میداند چه میگوید؛ و به روایت خبرنگاران فارس نیوز( که از فیهاخالدون شکنجه گاهها و راز مگو و خطورات ذهنی هفتاد میلیون اطلاع دارند) حتی بعد از دادگاه تلفنی به خانواده ی خود پرخاش میکند که چرا با خبرگزاریها مصاحبه میکنند و در واقع در نمایش او اخلال می کنند؟
3) خوشرفتاری بازپرسان اهل منطق!
حتما ابطحی شیوه های بازجویی خشن و غیرقانونی رفتار با متهمین را در طول سی سال گذشته فراموش نکرده و میداند وقتی از خوشرفتاری بازجویان خود سخن میگوید یعنی به نوعی میخواهد با اظهار و ثبت تناقض در رفتار رژیم با مخالفین به دلیل فریب دادن مردم اشاره کند. البته ابطحی خوب میداند که مردم دلایل خود را بر منطقی بودن بازجویان در غسالخانه ها مشاهده کرده اند و نیازی به دلیل او ندارند ( هر چند ممکن است او از داستان روح الامینی و شکنجه گاه کهریزک اطلاع نداشته باشد، اما او به خوبی به سوابق جنایتکارانه و غیرقانونی بازجویان در طول سی سال گذشته اشراف کامل دارد)، و با این حال او این دروغ را جوری تکرار میکند تا مردم به کل اظهارات او شک کنند و ضمنا گزک به دست گرگ خونخوار-که منطق سرش نمیشود- نداده باشد؛ که با توجه به چهره ی تکیده ی او: رنگ رخسار نشان میدهد از سر درون... و چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟!
4) اظهار به عدم تقلب، بدون استدلال.
ابطحی آنجا که بدون استدلالی منطقی، بر عدم امکان تقلب آنهم در حد یازده میلیون پافشاری میکند، بخوبی میداند که وقتی شمارشگر نهایی- خود- متهم به تقلب باشد، آنگاه نمیتوان به لیست نهایی آمار رای دهندگان او اعتماد کرد! چرا که وقتی تمام مقدمات و مؤخرات رای گیری در دست متهم به تقلب بوده باشد، گذشته از تخلفات قانونی جدی که صحت کل انتخابات را مخدوش میکند، براحتی میتواند صندوق تولید کند و هر عددی را با هر عددی جمع بزند، چرا که تقلب تنها در داخل صندوقهای سالم شکل نمی گیرد، بلکه میتواند در صندوقهای کاذب و مخدوش و نیز جمع فرضی اعدادی خارج از صندوقها هم صورت بگیرد.اما وقتی او تنها با اعلام تعجب خود از عدم امکان تقلب در اختلاف یازده میلیونی اشاره میکند، خوب میداند که تعجب او یک استدلال نمیتواند باشد! و با وجود متهمین به تقلب بعنوان مجریان و نیز هواداران فعال احمدی نژاد در انتخابات، اصولا رقم یازده میلیون هم میتواند ساختگی بوده و آنچنان دروغ بزرگی باشد که کسی نتواند در آن تردید کند، چرا که:
خشت اول چون نهاد معمار کج..............تا ثریا میرود دیوار کج. ( وقنی مجری وناظر هر دو متهم به تقلب باشند خود نمیتوانند قاضی کار خویش باشند-موضوعی که حتی آیت الله جوادی آملی بدان اعتراض داشت، چگونه از سوی ابطحی نادیده گرفته میشود؟-)
با شناختی که از ابطحی داریم وقتی او بدون استدلال تنها بر مبنای یک اظهار تعجب، به این محکمی حکم صادر میکند، ما باید خوب بفهمیم که پیام ابطحی به مردم این است که: این حرف مستدل یک آدم منطقی به نام ابطحی نیست.
.
ب-عطریانفر:
حقیقتا من عطریانفر را خوب نمیشناسم. اما انرژی فوق العاده و بالا و پایین پریدنهای غیرعادی عطریانفر در داداگاه ( طوری که چند بار بساط تریبون را به هم ریخت!)، میتواند بیانگر عزم جدی او برای اجرای نمایشی غلو انگیز، شورانگیز و فوق تصور برای رهایی از دست گرگ خونخوار و شاید معامله با حکومت برای تلطیف اوضاع به نفع اصلاحات و حزب کارگزاران باشد. یادمان نرود که او در حزب کارگزاران سازندگی( منتسب به هاشمی رفسنجانی) و در طول دوران همکاری خود با کرباسچی و نیز در وزارت کشور، در معرض سیاستهای پشت پرده ی بسیاری بوده است؛ و کلا به خاطر روزنامه نگار بودنش باید با استدلال و منطق سروکار داشته و مبانی فکری اش چند روزه به هم نریزد، و در چنین دادگاهی ضرورت ندارد بر مطلق بودن ولایت فقیه تا این حد پافشاری کند. به نظر من با توجه به تاکیدات عطریانفر بر دو موضوع ولایت مطلقه ی فقیه بعنوان فصل الخطاب، و نیز انحراف اصلاح طلبان ( بویژه حزب مشارکت)، بدون بیان هیچگونه منطقی، تنها سعی در به دست آوردن دل رهبر و تایید او را داشته را داشته تا بدینوسیله برای خود، رفسنجانی و حزب کارگزاران حوزه ی امنیتی بخرد. هر چه نباشد او عضو شورای مرکزی حزبی است که گاه برای محبوبیت در بین مردم، علیه خود نیز اقداماتی میکند؛ از جمله تیراندازی به ستاد حزب در انتخابات مجلس ششم و یا انتخابات شورای شهردر سال 78 که تیرانداز منتسب به عوامل خود حزب کارگزاران بود. مهمترین نکته در مونولوگ عطریانفر عدم بیان هر گونه استدلال بود و تنها به ابراز ارادت پرداخت ولاغیر. این یعنی تمام این ورجه وورجه ها کشک، و برای آرام کردن اوضاع است.
ادامه دارد...
................................
توضیحات:
*مونولوگ ( تک گویی) در نمایشنامه نویسی، در واقع دیالوگی است که مخاطب ندارد. چرا که نویسنده در پی نقد و بده بستان دو جانبه نیست. و گوینده با علم بر اینکه از قبل توقع پاسخ شنیدن ندارد، یکجانبه دست به صدور اعلامیه ای خاص بر اساس استنباطها و گفتگوهای درونی خویش میزند.
در سناریوی حکومت ج.اسلامی ایران، که بنا بر قانون اساسی تحمیلی بر مردم، جز تایید مونولوگهای مقام ولایت مطلقه فقیه، بنا بر دیالوگی مؤثر نیست، و هر چه هست یا باید در جهت تایید و نه نقد نظام دلخواه او باشد، ویا در جهت شناسایی مخالفینی که باید بمیرند و حذف شوند، هر گونه اظهاراتی بصورت مونولوگ معتبر است نه دیالوگ. از سخنرانیهای رهبر گرفته تا اعترافات اصلاح طلبان قانون اساسی، و حتی نقادان رهبر.
این اظهارات اصولا یکجانبه و بدون امکان نقد بوده و باید منطبق بر روح کلی حاکم بر سناریو باشد.
به نظر من،
سناریوی اصلی همان متن پارادوکسیکال و ضدمردمسالارانه ی قانون اساسی ، و روح حاکم بر آن، شعار" مرگ بر ضد ولایت مطلقه فقیه" است؛ و وقتی کاراکتر و نقش اول این سناریو انسانی خطاپذیر باشد نتیجه ی آن حکومت سلطانی دیکتاتور خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

Jonamoos Browser (Anti Filter)
Filtered Url : : آدرس سايت فيلترشده