۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

کیفرخواست دوم = انتقام از مردم

*(فلسفه‌ی "انتظار غیرخودی" مرگ است)
مردم غلط میکنند اراده ای بالاتر از حوائج مصباحیون داشته باشند!
و این، ترجمان صریح حس نفرت یک دیکتاتورعلیه مردم است.
براستی، با این دیکتاتور چه باید کرد، وقتی تمام اراده‌ی تو را حذف میکند؟
وقتی این کیفرخواست مسخره را ترجمه میکنی، خواهی فهمید که چاره و تکلیف تو با او چیست.
ادبیات کیهانی مدعی العموم به تو خواهد گفت عموم یعنی یک نفر، و تو خاصی اگر محو در آن یک نفر باشی، کسی‌که مثل هیچکس نیست و به جای قدرتمند کردن مردم خویش، هنوز خر ناتوی فرهنگی دشمن را- حتی در کیفرخواست- رها نکرده‌ است تا همچنان برای مردم کشی بهانه‌ای به نام دشمن باشد. کیفرخواست به تو خواهد گفت که مجرم و مجری قانون و مدعی العموم و قاضی و قانونگذار و قانونگزار همه در وجود یک نفر از ماه بهتران، برای قتل اراده‌ی مستقل تو –یعنی- مردم آمده‌اند.


از یک دیکتاتور دینی که با ششمیر میخواهد از تو ایمان و تسلیم مطلق بدوشد، چه انتظاری داری؟
هیچوقت از یک دیکتاتور روانپریش، پرسش سخت نکن، چون تو را حذف میکند تا نیازی به پاسخ نباشد.
به همین دلیل است که وقتی در حسابکشی از او پرسیدی دو دو تا بیشتر است یا دو بعلاوه ی دو؟ باید منتظر باشی تا او تو را محو کند! این "فلسفه‌ی انتظار" زیر سایه‌ی یک دیکتاتور دینی است ولاغیر! چرا که او میداند آمار حقیقی(نه واقعی که میتراشند) مقبولیتش را انکار میکند، چرا که وقتی از او پرسیدی چهل درصدی که به ریاست جمهوری تو ( بعنوان نماد قدرت مطلق ضد مردمسالارانه در دهه 60) رای دادند بیشتر است یا هفتاد درصدی که به خاتمی (‌به عنوان نماد تغییرات دور از اقتدار تو) رای داده شد؟ آنگاه، تا با شعله‌های پر نفیر نفرت خاندان تو را نسوزاند، آتش درونش آرام نمیگیرد.
این است معنای یک دیکتاتور دینی ضد مردمسالار. هر گونه اراده‌ و اختیار غیر او کفر است، و با نماد کفر باید قتال کرد وجنگید. مردم نه مقابل اویند نه کنار او. مردم اگر زیر او نباشند خودبخود حذفند.

اینگونه‌است که طرح هر گونه نقدو چالش و اعتراضی به عنوان نماد اراده‌ای غیرخودی، به براندازی تفسیر میشود تا تو نباشی.
و بدینگونه دامگستری دیکتاتور دینی و فریب مردم با شعار هم‌‌اندیشی نخبگان، عاقبتی جز صید افکار براندازانه و تشویش اذهان عمومی ندارد، تا با این فریبکاریها بتوانند منتقدین و معترضین و مخالفین خویش را شناسایی، برده و درصورت عدم تمکین سربه نیست کند.

ترجمه‌ی کیفرخواست در یک جمله و چند عبارت:
بر اساس متن کیفرخواستهای شماره یک و دو علیه معترضین به مخدوش بودن انتخابات، میتوان نتیجه گرفت: که هر نفسی که در موافقت با رهبر نباشد گناه و هر نفسی که در مخالفت با او دمیده شود به عنوان محاربه و براندازی او مستوجب اشد مجازات است. این یعنی انتقام از اراده‌ی ‌غیرخودی مردم.
نگاهی گذرا به متن کیفرخواست دوم ( که میتوان گزارشش را از قلم فرشته قاضي خواند) به تو خواهد گفت که حکومت بعنوان دشمن اصلی مردم سالهاست که مشغول تولید و مستندسازی هر پدیده‌‌ی غیرخودی بر علیه اراده‌ی مردم است.
کیفرخواست مونتاژ ناشیانه‌ی یک بافتنی از تارو پود آسمان و ریسمان است که هر صدای مشکوک را به شقیقه ربط میدهد تا ذهن احمقها را برای یک جنایت خانمان سوز مهیا کند. به این میگویند تشویش اذهان عمومی. کیفرخواست مصداق پرونده سازی و جرمسازی علیه اراده‌ی یک ملت است به قصد قنل اختیار آحاد مردم برای مدتی دراز.
کیفرخواست به تو میگوید: آنها پیش از اعتراضات مردمی به تقلب، اکسسوار و پلان‌‌های متنوع نمایش خود را تولید و تهیه کرده بودند تا در جرمسازی و حذف غیر خودی کم نیاورند.
آنها از ترس نا امنی، در چهار فصل سال از تمام مراحل جوانه زدن تا رویش برگ و زرد شدن تک تک برگهای یک درخت کویری تا فروفتادنش بر برف فرضی در کویر عکس گرفته‌اند تا هر کجا حتی نحوه‌ی سقوط و مرگ برگی بر خلاف نسیم بیت رهبری باشد، با خلق یک حادثه‌ی نمایشی خودانگیخته، هر سند مربوط نامربوط را در هر سناریویی به کار بگیرند تا قادر باشند هر توهم و هر شائبه ای را که در وحدانیت خدای زمینی شک میکند حذف کرده، سائل و مسئله را توامان از بین ببرند.
آنها بر اساس آرشیو این اسناد کیهانی که از تمام نمایشهای تولیدی و حوادث بی‌ربط و باربط حادث شده در کل کیهان تهیه کرده‌اند میتوانند مثلا فایل صوتی مشکوک درون مستراح یکی از بوتیکهای خیابان چرچیل را بعنوان مشارکت انگلیس در آلوده کردن فضای سیاسی علیه حکومت تلقی کنند؛ و به این ترتیب مرتکب صدا را از هستی ساقط کنند تا با کشتن گربه به مردم بفهمانند که هیچگاه نباید در مسیر باد مخالف بنوازند، مبادا به تریش ریش مقام عظمای قدرت مطلقه بربخورد و پایه‌های نظام عالم هستی را که ارث پدری باقیمانده از سرزمین موعود مصباحیون است متزلزل کند.
در چنین حکومتی که با کوچکترین مصادیق اراده‌ی مردم، و با لرزش تریش ریش رهبری، پازل قدرت مطلق دیکتاتوری بر هم میریزد، سیستم امنیتی سلطنت با طراحی پروژه‌‌های متعدد و متنوع رنگارنگ، همیشه آماده‌ی بازآفرینی و احیاء پازل قدرت مربوطه برضد هر اراده‌ا‌ی است. اما وقتی به دلیل ذات فریبکار دیکتاتور که مدعی مردمسالاری است، مستقمیا نمیتوان به اراده‌ی مردم یورش برد، آنگاه هر گونه تحرک مردمی را باید منتسب به بیگانگان و دشمنان مردم منتسب کرد تا بتوان هر گونه اراده‌ی مردمی را در نطفه نابود کرد.
و اکنون، حکومت در بازچینی قطعات این پازل مسخره است که بر اساس سناریوی حذف غیرخودی پس از سالها تولید و جمع آوری اسناد مرتبط و نامرتبط به برگزاری بیدادگاه فرمایشی-نمایشی علیه مردم و اصلاح طلبان و دگر اندیشان می‌پردازد، پروژه‌ای ضدمردمی که براستی میتواند اسم رمزش "کودتای مخملی( براندازی نرم-قانونی- علیه اراده‌ی مردم)" نامگذاری شود، و اکنون پس از اضافه شدن صحنه‌های ویژه‌‌ی خشن از قبیل تحریک مردم با خشونتهای زبانی و فیزیکی، برپا نمودن زمینه‌‌های آشوب با قلع و قمع اعتراضات آرام مردمی، ایجاد جرقه‌ی درگیری و خرابکاری و به آتش کشاندن اموال عمومی توسط لباس شخصیها، مراحل بعدی آن از دستگیری و شکنجه تا برگزاری بیدادگاه اجرا میگردد.
تمام این سناریوی مخوف برای خفه کردن صدا و اراده‌ی مردم در مقابل اراده‌ی مطلق دیکتاتور دینی بوده‌است.

هیهات من الذله که، فعلا گوی و میدان دست حکومتی است لجوجانه و کینه ورزانه، در بازی مردمسالاری دروغین، هر کجا که کم میآورد، مثل همیشه با رادیکال کردن اوضاع به قصد آشوب آفرینی و گزک بدست آوردن برای برگزاری بیدادگاههای فرمایشی-نمایشی با کیفرخواستهای مسخره و برازنده ی خودشان، دست پیش می‌گیرند تا پس نیفتند.
آنها مدتهاست که با فریب و دروغ، و با دزدیهای معنوی از جیب دیگران از جمله دزدی عبارت مردمسالاری دینی از خاتمی، بدون اعتقاد به آن مفاهیم، مشتی دروغ به خورد مردم میدهند تا با فریب مردم بتوانند تا انقلاب مهدی دوام آورند. واینک متن کیفرخواست اول و دوم به ما میگوید که هدف از اینهمه صحنه آرایی چیزی نیست جز انتقام از مردم به قصد منکوب و مرعوب کردن آنان تا حد تهوع از سیاست‌زدگی. آن‌گاه مردم برای مدتی دراز واخواهند داد. و تنها عوام و منتسبین به حکومت نظامی قدرت مطلقه باقی خواهند ماند. و همین کافی است. آنها حتی راضی به حضور فعال بیست درصد از مزدوران خویش و عوامند نه بیشتر. با این حساب، کسی که به زور شمشیر و فریب و هزاران صحنه آرایی از هر گونه جنایتی باکی ندارد و علی رغم تمام فرصتها و بر خلاف پند و اندرز اغلب علما و مخالفت اکثریت مردم، همچنان عزمش را جزم کرده تا هر اراده‌ی مردمی را در مقابل قدرت مطلق خویش به عنوان محاربه با خدا به زانو درآورده و به نیستی بکشد، یعنی عزمش را جزم کرده تا دم مرگ مقابل مردم بایستد. در این مواجهه، تنها مرگ میتواند به این محاربه پایان دهد تا شاید صلح از راه برسد، ولاغیر. با این حساب آیا مردم مرگ اختیار خود را می‌پذیرند؟
آیا شما مرگ خود را می‌پذیرید؟
راه معلوم است. انتخاب کنید.

۱ نظر:

یک سبز برابر اندیش گفت...

لطفا اطلاع رسانی فرمایید.

http://twitter.com/mf30001

Jonamoos Browser (Anti Filter)
Filtered Url : : آدرس سايت فيلترشده